Jump to content

خرد کردن

From Wiktionary, the free dictionary

Persian

[edit]

Pronunciation

[edit]
 

Readings
Classical reading? xurd kardan
Dari reading? xurd kardan
Iranian reading? xord kardan
Tajik reading? xurd kardan

Verb

[edit]
Dari خرد کردن
Iranian Persian
Tajik хурд кардан

خرد کردن (xord kardan)

  1. (transitive) to break into pieces, to chop
    سیر رو خرد کنین.sir ro xord konin.Chop the garlic.

Conjugation

[edit]
Conjugation of خرد کردن (literary Iranian Persian)
infinitive خرد کردن (xord kardán)
stem present خرد کن (xord kon)
past خرد کرد (xord kard)
participle present خرد کننده (xord konandé)
past خرد کرده (xord kardé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist خرد کنم (xord kónam) خرد کنی (xord kóni) خرد کند (xord kónad) خرد کنیم (xord kónim) خرد کنید (xord kónid) خرد کنند (xord kónand)
present (imperfect) خرد می‌کنم (xord mí-konam) خرد می‌کنی (xord mí-koni) خرد می‌کند (xord mí-konad) خرد می‌کنیم (xord mí-konim) خرد می‌کنید (xord mí-konid) خرد می‌کنند (xord mí-konand)
present progressive دارم خرد می‌کنم (dấram xord mí-konam) داری خرد می‌کنی (dấri xord mí-koni) دارد خرد می‌کند (dấrad xord mí-konad) داریم خرد می‌کنیم (dấrim xord mí-konim) دارید خرد می‌کنید (dấrid xord mí-konid) دارند خرد می‌کنند (dấrand xord mí-konand)
present perfect خرد کرده‌ام (xord kardé-am) خرد کرده‌ای (xord kardé-i) خرد کرده است (xord kardé ast) خرد کرده‌ایم (xord kardé-im) خرد کرده‌اید (xord kardé-id) خرد کرده‌اند (xord kardé-and)
past خرد کردم (xord kárdam) خرد کردی (xord kárdi) خرد کرد (xord kard) خرد کردیم (xord kárdim) خرد کردید (xord kárdid) خرد کردند (xord kárdand)
past (imperfect) خرد می‌کردم (xord mí-kardam) خرد می‌کردی (xord mí-kardi) خرد می‌کرد (xord mí-kard) خرد می‌کردیم (xord mí-kardim) خرد می‌کردید (xord mí-kardid) خرد می‌کردند (xord mí-kardand)
past progressive داشتم خرد می‌کردم (dấštam xord mí-kardam) داشتی خرد می‌کردی (dấšti xord mí-kardi) داشت خرد می‌کرد (dâšt xord mí-kard) داشتیم خرد می‌کردیم (dấštim xord mí-kardim) داشتید خرد می‌کردید (dấštid xord mí-kardid) داشتند خرد می‌کردند (dấštand xord mí-kardand)
pluperfect خرد کرده بودم (xord kardé búdam) خرد کرده بودی (xord kardé búdi) خرد کرده بود (xord kardé bud) خرد کرده بودیم (xord kardé búdim) خرد کرده بودید (xord kardé búdid) خرد کرده بودند (xord kardé búdand)
future خرد خواهم کرد (xord xâhám kard) خرد خواهی کرد (xord xâhí kard) خرد خواهد کرد (xord xâhád kard) خرد خواهیم کرد (xord xâhím kard) خرد خواهید کرد (xord xâhíd kard) خرد خواهند کرد (xord xâhánd kard)
subjunctive present خرد کنم (xord konam) خرد کنی (xord koni) خرد کند (xord konad) خرد کنیم (xord konim) خرد کنید (xord konid) خرد کنند (xord konand)
past خرد کرده باشم (xord kardé bấšam) خرد کرده باشی (xord kardé bấši) خرد کرده باشد (xord kardé bấšad) خرد کرده باشیم (xord kardé bấšim) خرد کرده باشید (xord kardé bấšid) خرد کرده باشند (xord kardé bấšand)
imperative خرد کن (xord kon) خرد کنید (xord konid)
Conjugation of خرد کردن (colloquial Tehrani)
infinitive خرد کردن (xord kardán)
stem present خرد کن (xord kon)
past خرد کرد (xord kard)
participle present خرد کننده (xord konandé)
past خرد کرده (xord kardé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist خرد کنم (xord kónam) خرد کنی (xord kóni) خرد کنه (xord kóne) خرد کنیم (xord kónim) خرد کنین (xord kónin) خرد کنن (xord kónan)
present (imperfect) خرد می‌کنم (xord mí-konam) خرد می‌کنی (xord mí-koni) خرد می‌کنه (xord mí-kone) خرد می‌کنیم (xord mí-konim) خرد می‌کنین (xord mí-konin) خرد می‌کنن (xord mí-konan)
present progressive دارم خرد می‌کنم (dấram xord mí-konam) داری خرد می‌کنی (dấri xord mí-koni) داره خرد می‌کنه (dấre xord mí-kone) داریم خرد می‌کنیم (dấrim xord mí-konim) دارین خرد می‌کنین (dấrin xord mí-konin) دارن خرد می‌کنن (dấran xord mí-konan)
present perfect خرد کرده‌ام (xord kardám) خرد کرده‌ای (xord kardí) خرد کرده (xord kardé) خرد کرده‌ایم (xord kardím) خرد کرده‌این (xord kardín) خرد کرده‌ان (xord kardán)
past خرد کردم (xord kárdam) خرد کردی (xord kárdi) خرد کرد (xord kárd) خرد کردیم (xord kárdim) خرد کردین (xord kárdin) خرد کردن (xord kárdan)
past (imperfect) خرد می‌کردم (xord mí-kardam) خرد می‌کردی (xord mí-kardi) خرد می‌کرد (xord mí-kard) خرد می‌کردیم (xord mí-kardim) خرد می‌کردین (xord mí-kardin) خرد می‌کردن (xord mí-kardan)
past progressive داشتم خرد می‌کردم (dấštam xord mí-kardam) داشتی خرد می‌کردی (dấšti xord mí-kardi) داشت خرد می‌کرد (dấšt xord mí-kard) داشتیم خرد می‌کردیم (dấštim xord mí-kardim) داشتین خرد می‌کردین (dấštin xord mí-kardin) داشتن خرد می‌کردن (dấštan xord mí-kardan)
pluperfect خرد کرده بودم (xord kardé búdam) خرد کرده بودی (xord kardé búdi) خرد کرده بود (xord kardé bud) خرد کرده بودیم (xord kardé búdim) خرد کرده بودین (xord kardé búdin) خرد کرده بودن (xord kardé búdan)
subjunctive present خرد کنم (xord konam) خرد کنی (xord koni) خرد کنه (xord kone) خرد کنیم (xord konim) خرد کنین (xord konin) خرد کنن (xord konan)
past خرد کرده باشم (xord kardé bấšam) خرد کرده باشی (xord kardé bấši) خرد کرده باشه (xord kardé bấše) خرد کرده باشیم (xord kardé bấšim) خرد کرده باشین (xord kardé bấšin) خرد کرده باشن (xord kardé bấšan)
imperative خرد کن (xord kon) خرد کنین (xord konin)