Jump to content

پنهان شدن

From Wiktionary, the free dictionary

Persian

[edit]

Pronunciation

[edit]
 
 

Readings
Classical reading? pinhān šuḏan
Dari reading? pinhān šudan
Iranian reading? penhân šodan
Tajik reading? pinhon šudan

Verb

[edit]

پنهان شدن (penhân šodan)

  1. (intransitive) to hide; to go into hiding
    خانم مینا پشت پرده پنهان شد تا شوهرش را در خیانت بگیرد.
    Ms. Mina hid behind the curtain to catch her husband on a betrayal.

Conjugation

[edit]
Conjugation of پنهان شدن (penhân šodán) (literary Iranian Persian)
infinitive پنهان شدن (penhân šodán)
stem present پنهان شو (penhân šav)
past پنهان شد (penhân šod)
participle present پنهان شونده (penhân šavandé)
past پنهان شده (penhân šodé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist پنهان شوم (penhân šávam) پنهان شوی (penhân šávi) پنهان شود (penhân šávad) پنهان شویم (penhân šávim) پنهان شوید (penhân šávid) پنهان شوند (penhân šávand)
present (imperfect) پنهان می‌شوم (penhân mí-šavam) پنهان می‌شوی (penhân mí-šavi) پنهان می‌شود (penhân mí-šavad) پنهان می‌شویم (penhân mí-šavim) پنهان می‌شوید (penhân mí-šavid) پنهان می‌شوند (penhân mí-šavand)
present progressive دارم پنهان می‌شوم (dấram penhân mí-šavam) داری پنهان می‌شوی (dấri penhân mí-šavi) دارد پنهان می‌شود (dấrad penhân mí-šavad) داریم پنهان می‌شویم (dấrim penhân mí-šavim) دارید پنهان می‌شوید (dấrid penhân mí-šavid) دارند پنهان می‌شوند (dấrand penhân mí-šavand)
present perfect پنهان شده‌ام (penhân šodé-am) پنهان شده‌ای (penhân šodé-i) پنهان شده است (penhân šodé ast) پنهان شده‌ایم (penhân šodé-im) پنهان شده‌اید (penhân šodé-id) پنهان شده‌اند (penhân šodé-and)
past پنهان شدم (penhân šódam) پنهان شدی (penhân šódi) پنهان شد (penhân šod) پنهان شدیم (penhân šódim) پنهان شدید (penhân šódid) پنهان شدند (penhân šódand)
past (imperfect) پنهان می‌شدم (penhân mí-šodam) پنهان می‌شدی (penhân mí-šodi) پنهان می‌شد (penhân mí-šod) پنهان می‌شدیم (penhân mí-šodim) پنهان می‌شدید (penhân mí-šodid) پنهان می‌شدند (penhân mí-šodand)
past progressive داشتم پنهان می‌شدم (dấštam penhân mí-šodam) داشتی پنهان می‌شدی (dấšti penhân mí-šodi) داشت پنهان می‌شد (dấšt penhân mí-šod) داشتیم پنهان می‌شدیم (dấštim penhân mí-šodim) داشتید پنهان می‌شدید (dấštid penhân mí-šodid) داشتند پنهان می‌شدند (dấštand penhân mí-šodand)
pluperfect پنهان شده بودم (penhân šodé búdam) پنهان شده بودی (penhân šodé búdi) پنهان شده بود (penhân šodé búd) پنهان شده بودیم (penhân šodé búdim) پنهان شده بودید (penhân šodé búdid) پنهان شده بودند (penhân šodé búdand)
future پنهان خواهم شد (penhân xâhám šod) پنهان خواهی شد (penhân xâhí šod) پنهان خواهد شد (penhân xâhád šod) پنهان خواهیم شد (penhân xâhím šod) پنهان خواهید شد (penhân xâhíd šod) پنهان خواهند شد (penhân xâhánd šod)
subjunctive present پنهان بشوم (penhân béšavam) پنهان بشوی (penhân béšavi) پنهان بشود (penhân béšavad) پنهان بشویم (penhân béšavim) پنهان بشوید (penhân béšavid) پنهان بشوند (penhân béšavand)
past پنهان شده باشم (penhân šodé bấšam) پنهان شده باشی (penhân šodé bấši) پنهان شده باشد (penhân šodé bấšad) پنهان شده باشیم (penhân šodé bấšim) پنهان شده باشید (penhân šodé bấšid) پنهان شده باشند (penhân šodé bấšand)
imperative پنهان بشو (penhân béšô) پنهان بشوید (penhân béšavid)
Conjugation of پنهون شدن (penhun šodán) (colloquial Tehrani)
infinitive پنهون شدن (penhun šodán)
stem present پنهون شه (penhun še)
past پنهون شد (penhun šod)
participle present پنهون شونده (penhun šavandé)
past پنهون شده (penhun šodé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist پنهون شم (penhun šam) پنهون شی (penhun ši) پنهون شه (penhun še) پنهون شیم (penhun šim) پنهون شین (penhun šin) پنهون شن (penhun šan)
present (imperfect) پنهون می‌شم (penhun mí-šam) پنهون می‌شی (penhun mí-ši) پنهون می‌شه (penhun mí-še) پنهون می‌شیم (penhun mí-šim) پنهون می‌شین (penhun mí-šin) پنهون می‌شن (penhun mí-šan)
present progressive دارم پنهون می‌شم (dấram penhun mí-šam) داری پنهون می‌شی (dấri penhun mí-ši) داره پنهون می‌شه (dấre penhun mí-še) داریم پنهون می‌شیم (dấrim penhun mí-šim) دارین پنهون می‌شین (dấrin penhun mí-šin) دارن پنهون می‌شن (dấran penhun mí-šan)
present perfect پنهون شده‌ام (penhun šodám) پنهون شده‌ای (penhun šodí) پنهون شده (penhun šodé) پنهون شده‌ایم (penhun šodím) پنهون شده‌این (penhun šodín) پنهون شده‌ان (penhun šodán)
past پنهون شدم (penhun šódam) پنهون شدی (penhun šódi) پنهون شد (penhun šod) پنهون شدیم (penhun šódim) پنهون شدین (penhun šódin) پنهون شدن (penhun šódan)
past (imperfect) پنهون می‌شدم (penhun mí-šodam) پنهون می‌شدی (penhun mí-šodi) پنهون می‌شد (penhun mí-šod) پنهون می‌شدیم (penhun mí-šodim) پنهون می‌شدین (penhun mí-šodin) پنهون می‌شدن (penhun mí-šodan)
past progressive داشتم پنهون می‌شدم (dấštam penhun mí-šodam) داشتی پنهون می‌شدی (dấšti penhun mí-šodi) داشت پنهون می‌شد (dấšt penhun mí-šod) داشتیم پنهون می‌شدیم (dấštim penhun mí-šodim) داشتین پنهون می‌شدین (dấštin penhun mí-šodin) داشتن پنهون می‌شدن (dấštan penhun mí-šodan)
pluperfect پنهون شده بودم (penhun šodé búdam) پنهون شده بودی (penhun šodé búdi) پنهون شده بود (penhun šodé bud) پنهون شده بودیم (penhun šodé búdim) پنهون شده بودین (penhun šodé búdin) پنهون شده بودن (penhun šodé búdan)
subjunctive present پنهون شم (penhun šam) پنهون شی (penhun ši) پنهون شه (penhun še) پنهون شیم (penhun šim) پنهون شین (penhun šin) پنهون شن (penhun šan)
past پنهون شده باشم (penhun šodé bấšam) پنهون شده باشی (penhun šodé bấši) پنهون شده باشه (penhun šodé bấše) پنهون شده باشیم (penhun šodé bấšim) پنهون شده باشین (penhun šodé bấšin) پنهون شده باشن (penhun šodé bấšan)
imperative پنهون شو (penhun šô) پنهون شین (penhun šin)
[edit]