Jump to content

آخر شدن

From Wiktionary, the free dictionary

Persian

[edit]

Pronunciation

[edit]
 

Readings
Classical reading? āxir šuḏan
Dari reading? āxir šudan
Iranian reading? âxer šodan
Tajik reading? oxir šudan

Verb

[edit]

آخر شدن (âxer šodan)

  1. (poetic, intransitive) to be finished, to come to an end
    • c. 1520, Selim I of the Ottoman Empire, edited by Benedek Péri, The Persian Dīvān of Yavuz Sulṭān Selīm, Budapest, Hungary: Research Centre for the Humanities, Eötvös Loránd Research Network, →ISBN, page 177:
      شد آخر عمر من دردا شب هجران نشد آخر
      ز جانم این غم و اندوه بیپایان نشد آخر
      šud āxir umr-i man dardā šab-i hijrān na-šud āxir
      zi jānam īn ğam u andūh-i bē-pāyān na-šud āxir
      My life has come to an end, and alas! The night of separation has not come to an end;
      This endless grief and worry has not come to an end in my soul.
      (Classical Persian transliteration)

Conjugation

[edit]
Conjugation of آخر شدن (âxer šodán) (literary Iranian Persian)
infinitive آخر شدن (âxer šodán)
stem present آخر شو (âxer šav)
past آخر شد (âxer šod)
participle present آخر شونده (âxer šavandé)
past آخر شده (âxer šodé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist آخر شوم (âxer šávam) آخر شوی (âxer šávi) آخر شود (âxer šávad) آخر شویم (âxer šávim) آخر شوید (âxer šávid) آخر شوند (âxer šávand)
present (imperfect) آخر می‌شوم (âxer mí-šavam) آخر می‌شوی (âxer mí-šavi) آخر می‌شود (âxer mí-šavad) آخر می‌شویم (âxer mí-šavim) آخر می‌شوید (âxer mí-šavid) آخر می‌شوند (âxer mí-šavand)
present progressive دارم آخر می‌شوم (dấram âxer mí-šavam) داری آخر می‌شوی (dấri âxer mí-šavi) دارد آخر می‌شود (dấrad âxer mí-šavad) داریم آخر می‌شویم (dấrim âxer mí-šavim) دارید آخر می‌شوید (dấrid âxer mí-šavid) دارند آخر می‌شوند (dấrand âxer mí-šavand)
present perfect آخر شده‌ام (âxer šodé-am) آخر شده‌ای (âxer šodé-i) آخر شده است (âxer šodé ast) آخر شده‌ایم (âxer šodé-im) آخر شده‌اید (âxer šodé-id) آخر شده‌اند (âxer šodé-and)
past آخر شدم (âxer šódam) آخر شدی (âxer šódi) آخر شد (âxer šod) آخر شدیم (âxer šódim) آخر شدید (âxer šódid) آخر شدند (âxer šódand)
past (imperfect) آخر می‌شدم (âxer mí-šodam) آخر می‌شدی (âxer mí-šodi) آخر می‌شد (âxer mí-šod) آخر می‌شدیم (âxer mí-šodim) آخر می‌شدید (âxer mí-šodid) آخر می‌شدند (âxer mí-šodand)
past progressive داشتم آخر می‌شدم (dấštam âxer mí-šodam) داشتی آخر می‌شدی (dấšti âxer mí-šodi) داشت آخر می‌شد (dấšt âxer mí-šod) داشتیم آخر می‌شدیم (dấštim âxer mí-šodim) داشتید آخر می‌شدید (dấštid âxer mí-šodid) داشتند آخر می‌شدند (dấštand âxer mí-šodand)
pluperfect آخر شده بودم (âxer šodé búdam) آخر شده بودی (âxer šodé búdi) آخر شده بود (âxer šodé búd) آخر شده بودیم (âxer šodé búdim) آخر شده بودید (âxer šodé búdid) آخر شده بودند (âxer šodé búdand)
future آخر خواهم شد (âxer xâhám šod) آخر خواهی شد (âxer xâhí šod) آخر خواهد شد (âxer xâhád šod) آخر خواهیم شد (âxer xâhím šod) آخر خواهید شد (âxer xâhíd šod) آخر خواهند شد (âxer xâhánd šod)
subjunctive present آخر بشوم (âxer béšavam) آخر بشوی (âxer béšavi) آخر بشود (âxer béšavad) آخر بشویم (âxer béšavim) آخر بشوید (âxer béšavid) آخر بشوند (âxer béšavand)
past آخر شده باشم (âxer šodé bấšam) آخر شده باشی (âxer šodé bấši) آخر شده باشد (âxer šodé bấšad) آخر شده باشیم (âxer šodé bấšim) آخر شده باشید (âxer šodé bấšid) آخر شده باشند (âxer šodé bấšand)
imperative آخر بشو (âxer béšô) آخر بشوید (âxer béšavid)
Conjugation of آخر شدن (âxer šodán) (colloquial Tehrani)
infinitive آخر شدن (âxer šodán)
stem present آخر شه (âxer še)
past آخر شد (âxer šod)
participle present آخر شونده (âxer šavandé)
past آخر شده (âxer šodé)
singular plural
1st person 2nd person 3rd person 1st person 2nd person 3rd person
indicative aorist آخر شم (âxer šam) آخر شی (âxer ši) آخر شه (âxer še) آخر شیم (âxer šim) آخر شین (âxer šin) آخر شن (âxer šan)
present (imperfect) آخر می‌شم (âxer mí-šam) آخر می‌شی (âxer mí-ši) آخر می‌شه (âxer mí-še) آخر می‌شیم (âxer mí-šim) آخر می‌شین (âxer mí-šin) آخر می‌شن (âxer mí-šan)
present progressive دارم آخر می‌شم (dấram âxer mí-šam) داری آخر می‌شی (dấri âxer mí-ši) داره آخر می‌شه (dấre âxer mí-še) داریم آخر می‌شیم (dấrim âxer mí-šim) دارین آخر می‌شین (dấrin âxer mí-šin) دارن آخر می‌شن (dấran âxer mí-šan)
present perfect آخر شده‌ام (âxer šodám) آخر شده‌ای (âxer šodí) آخر شده (âxer šodé) آخر شده‌ایم (âxer šodím) آخر شده‌این (âxer šodín) آخر شده‌ان (âxer šodán)
past آخر شدم (âxer šódam) آخر شدی (âxer šódi) آخر شد (âxer šod) آخر شدیم (âxer šódim) آخر شدین (âxer šódin) آخر شدن (âxer šódan)
past (imperfect) آخر می‌شدم (âxer mí-šodam) آخر می‌شدی (âxer mí-šodi) آخر می‌شد (âxer mí-šod) آخر می‌شدیم (âxer mí-šodim) آخر می‌شدین (âxer mí-šodin) آخر می‌شدن (âxer mí-šodan)
past progressive داشتم آخر می‌شدم (dấštam âxer mí-šodam) داشتی آخر می‌شدی (dấšti âxer mí-šodi) داشت آخر می‌شد (dấšt âxer mí-šod) داشتیم آخر می‌شدیم (dấštim âxer mí-šodim) داشتین آخر می‌شدین (dấštin âxer mí-šodin) داشتن آخر می‌شدن (dấštan âxer mí-šodan)
pluperfect آخر شده بودم (âxer šodé búdam) آخر شده بودی (âxer šodé búdi) آخر شده بود (âxer šodé bud) آخر شده بودیم (âxer šodé búdim) آخر شده بودین (âxer šodé búdin) آخر شده بودن (âxer šodé búdan)
subjunctive present آخر بشم (âxer béšam) آخر بشی (âxer béši) آخر بشه (âxer béše) آخر بشیم (âxer béšim) آخر بشین (âxer béšin) آخر بشن (âxer béšan)
past آخر شده باشم (âxer šodé bấšam) آخر شده باشی (âxer šodé bấši) آخر شده باشه (âxer šodé bấše) آخر شده باشیم (âxer šodé bấšim) آخر شده باشین (âxer šodé bấšin) آخر شده باشن (âxer šodé bấšan)
imperative آخر بشو (âxer béšô) آخر بشین (âxer béšin)